بیتوجهی بعضی از نویسندگان به معیارهای صحیح بازنویسی و نبود دانش کافی در زمینه مطالعات دینی را میتوان از آسیبهای بازنویسی در این حوزه دانست. در آستانه میلاد امام رضا(ع) و روزهایی که ناشران اخبار بازنویسیهای منتشر شده درباره حضرت را بازنشر میکنند، با حسین فتاحی، نویسنده و مترجم کودک و نوجوان، به گفتوگو نشستیم. او در زمینه بازنویسی آثار کلاسیک فارسی و داستانهای دینی – تاریخی کتابهای زیادی منتشر کرده است. «قصههای مثنوی»، «پیامبران و قصههایشان»، «۱۴ قصه ۱۴معصوم» و... از آثار اوست.
بازنویسی داستانهای دینی برای کودکان نسبت به سایر بازنویسیها چه محدودیتهایی دارد و چه دقت نظرهایی را میطلبد؟
همه بازنویسیها یک وجه مشترک دارند. وجه مشترک بازنویسی متون دینی با متون تاریخی و متون کهن در این است که یک متن اولیه و پیشمتن وجود دارد که نویسنده به سمتش میرود. بالطبع در تولید آثار دینی نیز کتابهای مختلف و روایتها و خرده روایتهایی در این زمینه وجود دارد که نویسنده به سراغشان میرود و با استفاده از ظرفیتهای داستان امروزی آنها را بازنویسی یا بازآفرینی میکند و گاهی روایت کوتاه چند خطی را به یک داستان چند صفحهای تبدیل میکند. شخصیت میسازد، توصیف میکند، فضاسازی میکند، تعلیق ایجاد میکند و سعی میکند هدف اصلی را در داستان پررنگ کند البته با زبانی متناسب با سن و سال مخاطب. نویسندهای که سراغ متن اصلی میرود، باید متن را بشناسد، زبان قصه را بشناسد، زبان مخاطب را بلد باشد و بتواند به زبان مخاطب بنویسد. اما یک تفاوت بسیار مهم بین قصههای دینی و سایر آثار بازنویسی وجود دارد و آن به قداست و حساسیتی برمیگردد که در متون دینی وجود دارد. در بازنویسی متون کهن و تاریخی حساسیت خاصی نسبت به داستانها و شخصیتها وجود ندارد و خیلی در شیوه بیان جزئیات حساسیت ایجاد نمیشود، پس نویسنده میتواند شخصیت بسازد، چنان که دوست دارد شخصیتها را نامگذاری کند و... . او کافی است تنها به مضمون اصلی وفادار باشد اما در داستانهای دینی حساسیتی وجود دارد که در بسیاری موارد دست و پای نویسنده را میبندد و او را محدود میکند. مثلاً در مورد داستانهای زندگی معصومین(ع) نمیتوانیم دخل و تصرفی داشته باشیم. باید وفاداری به تاریخ و وفاداری به آنچه در متون اصلی بیان شده، رعایت شود. حتی نمیتوانیم تخیل زیادی به کار ببریم و این موجب میشود بعضی کارها خشک شود و جذابیت کافی نداشته باشد. البته با انتخاب موضوع، زبان مناسب و استفاده از ظرفیتهای داستانی میشود تا حدودی خلاقیتهایی ایجاد کرد، اما اگر بخواهیم به سراغ تخیل برویم، بهتر است از شیوههای جدیدتر اقتباس استفاده کنیم و در دل داستانهای امروزی اشارهای به شخصیتها و داستانهای دینی داشته باشیم. این گونه دستمان برای خیالپردازی بازتر است.
اگر نویسندهای بخواهد درباره سیره امام رضا(ع) و سایر ائمه(ع) بازنویسیهایی انجام دهد، باید به چه سمتی برود که مورد پسند مخاطب باشد؟
به نظر من هدف اصلی بازنویسی داستانهای دینی این است که موضوعات دینی خاص را برای مخاطب برجسته کنیم یا شخصیتهای دینی را به مخاطب معرفی کنیم و رفتار و کردار و طرز زندگی و سلوک آنها با دیگران را نشان بدهیم. در بازنویسی دینی و خاص امام رضا(ع) لازم است همه ابعاد زندگی ایشان را نشان بدهیم. همه چیزهایی که در زندگی با آنها سر و کار داشتند و مردم هم با آنها سر و کار دارند. از رفتار شخصی مثل چگونگی غذا خوردن گرفته تا رفتار با خانواده و دیگران، رفتار در تجارت، رفتار در رفت و آمد، رفتار با حیوانات و همه آنچه میتواند برای ما سرمشق باشد. ائمه(ع) باید اسوه و الگوی ما باشند و ما باید با نشان دادن سلوک و شیوه زندگی آنها به مخاطب، راه درست زندگی کردن را به او بیاموزیم. تنوع زیاد در انتخاب مضامین و پرداختن به وجوه مختلف شخصیتهای دینی، بسیار مورد توجه است چون مخاطب میتواند با مطالعه این تنوع رفتار و کردارها در زندگی برای هر کار و هر چیز و هر رفتاری الگوهای مناسب داشته باشد. البته اکثراً از این مسائل غافل بودیم.
طریق جذب مخاطب به تکنیک قصه بستگی دارد. به تعلیق ایجاد شده و گرهافکنی به شکلی که حس کنجکاوی خواننده را تحریک و او را به خود وابسته و کاری کند مخاطب با چند سطر خواندن، ذهنش به موضوع قصه گره بخورد و دلش بخواهد آن را دنبال کند. اگر بتوانیم چنین کاری در قصههای دینی انجام دهیم، مخاطب با علاقه و بدون خستگی اثر را میخواند و چون در صحنهها و ماجراها حضور پیدا میکند و در اثر غرق میشود، تجربههایی کسب میکند که در ذهنش باقی میمانند و هیچ گاه فراموش نمیشوند. این درست عکس پند و اندر و آموزش مستقیم است.
نویسنده پیش از بازنویسی باید چه میزان نسبت به موضوع اشراف داشته باشد؟
یک نکته که در مورد بازنویسی داستانهای مذهبی وجود دارد این است که ما باید بر اساس روایتهایی که در کتابهای دینی وجود دارد مضامین را انتخاب و آنها را بازنویسی کنیم. متأسفانه ما با پدیدهای در آثار دینی مواجهایم که احادیث معتبر، نامعتبر و جعلی و احادیثی که سندیت آنها ۱۰۰ درصد نیست، در کنار هم قرار گرفتهاند. انتخاب درست از بین این همه احادیث اشراف ویژهای میخواهد که تنها علمای علم حدیث و حدیثشناسان این توانایی را دارند که تعدادشان نیز بسیار اندک است. تا امروز کسی به جمعآوری احادیث مستند اقدام نکرده و کتابی در این زمینه تألیف نکرده است. مشکلترین قسمت کار نویسنده کودک و نوجوان که سراغ بازنویسی آثار دینی میرود نیز همین است. بیشتر نویسندهها که این دانش را ندارند ناچار به احادیثی که در کتابهای معتبر و آثار علمای معروف آمده، استناد میکنند.
بازنویسیهای سطحی و ضعیف در این زمینه چه آسیبی میتوانند در پی داشته باشند؟
بعضی از ناشران و نویسندگان که به نظر من نویسنده نیستند و کاسباند، از حس مذهبی مردم سوءاستفاده میکنند و بدون کمترین دانشی به سمت تولید آثار مذهبی میروند. چون میدانند مردم به مسائل دینی علاقهمند هستند و میخواهند فرزندانشان را تربیت دینی کنند. همان طور که میبینید در بازار کتاب هزاران کتاب این گونه موجود است که هم از نظر نثر، هم تکنیک روایت و هم از جهت موثق بودن منابعشان، ضعیف هستند و به هیچ وجه خواننده را جذب نمیکنند. حتی برعکس سبب میشوند کودک با خواندن آنها از دین گریزان شود و این دردی بسیار بزرگ و آفتی است که در آثار مذهبی افتاده و هیچ نهادی هم نیست که بتواند جلو این قضیه را بگیرد. این آثار بدون هیچ مشکلی مجوز میگیرند و منتشر میشوند، با نثر ضعیف، تصویرگریهای ضعیف و سندیت بسیار ضعیف. این بزرگترین مشکلی است که به نظر من اکنون در بازار کتابهای مذهبی وجود دارد و بدترین آسیب در این حوزه است.
نظر شما